قوانین مورفی و مثبت اندیشی؟
مثبت سازی قوانین مورفی
«ادوارد مورفی» نویسنده آمریکایی است که نظرات عجیب و غریب او در جهان سر و صدای زیادی را به پا کرده است. قوانین مورفی قوانینی بدبینانه هستند که تمام آن ها را شاید بتوان در چند جمله خلاصه کرد. «هر خطایی که در هر زمینه ای ممکن باشد رخ دهد، احتمالاً رخ خواهد داد و معمولاً اکثر خطاها در بدترین و نامناسب ترین زمان ممکن اتفاق می افتند و کارها را لنگ می گذارند.»
جملات قصار و مهم مورفی
از جمله جملات قصار و مهم مورفی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیمی با اهمیت آنها دارد.
- وقتی موقع تحویل پروژه می رسد، دقیقاً در همان روز مشکلی پیدا می شود.
- وسایل نقلیه عمومی مانند اتوبوس ها و قطار احتمالاً دیرتر از موعد مقرر حرکت خواهند کرد.
- اگر به نظر می رسد که همه چیز خوب پیش می رود، حتماً چیزی را از قلم انداخته اید.
البته برخی قوانین مورفی نیز بیشتر جنبه طنز دارند، از جمله اینکه :
- هر چیز خوبی در زندگی، یا غیرقانونی است یا غیر اخلاقی یا چاق کننده !
- نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی شما به آن نقطه نسبت عکس دارد.
- همیشه نان از طرفی که روی آن کره مالیده اید، روی زمین می افتد.
بعضی ها در مواجهه با قوانین مورفی آن ها را مسخره می کنند و برخی آهی می کشند و می گویند که انگار ادوارد مورفی قوانینش را از روی زندگی آن ها کپی برداری کرده است.
طبیعتاً در نگاه اول این طور به نظر می رسد که آدم های منفی نگر شیفته مورفی و قوانینش هستند و آدم های مثبت نگر او و قوانینش را جدی نمی گیرند؛ اما به باور نگارنده، حتی اگر قوانین مورفی و رگه هایی از واقعیت را درون خود داشته باشند ( که به زبانی اغراق شده و نیمه طنز بیان شده اند) انسان های مثبت نگر می توانند حتی از همین قوانین هم به نفع خود استفاده ای مثبت و سازنده بکنند.
مثبت سازی قوانین مورفی
می پرسید چگونه؟
الان توضیح می دهم:
وقتی ما بدترین احتمال ممکن را برای هر مسئله ای در ذهنمان پیش نویسی کنیم و در عین این که احتمال بروز چنین اتفاقاتی را بسیار بسیار اندک تلقی می کنیم، همه پیش بینی های لازم را برای جلوگیری از آن اتفاق بد و تبعات آن از قبل انجام دهیم،احتمال بروز آن اتفاق ناخوشایند را به صفر می رسانیم.
برای مثال، اگر به این قانون مورفی باور داشته باشیم که وقتی موقع تحویل پروژه می رسد، دقیقاً در همان روز مشکلی پیش می آید، ما با پیش بینی کردن چنین احتمالی از قبل، می توانیم طوری برنامه ریزی کنیم که آن پروژه را چند روز زودتر تمام کنیم تا اگر آن مشکلات پیش آمد، در هر حال سر موقع پروژه مان را تحویل داده باشیم و البته به این ترتیب می توانیم روی جناب «ادوارد مورفی» را هم کم کنیم.
آدم خوشبین و آدم بدبین
قبلاً می گفتند که جامعه، هم به آدم خوش بین و هم به آدم بدبین نیاز دارد؛ چون آدم خوش بین می تواند هواپیما را بسازد و آدم بدبین چتر نجات را ؛ اما واقعیت این است که برای ساختن چتر نجات هیچ نیازی به بدبین بودن نیست و آدم خوش بین هم می تواند پس از آن که با مثبت اندیشی هواپیمایی را ساخت، به «مثبت سازی» روی بیاورد؛ یعنی خطرات و ایرادات احتمالی وسیله ای را که ساخته، پیش بینی کند و با نگاهی سازنده به این ایرادات برای رفع آن ها راه کارهایی را پیدا کند.
به طور کلی مثبت بودن، گاهی به معنای تفسیر مثبت آنچه رخ داده و گاهی به معنای مثبت سازی چیزهای منفی است.
برای مثال، هیچ گاه نمی توان با عنوان مثبت اندیش بودن از پدیده هایی مانند سیل، سونامی، فقر و گرسنگی، زلزله، تصادف اتوبوس دانشجویان و …. تفسیر مثبتی ارائه کرد؛ بلکه یک انسان مثبت اندیش واقعی، در مورد چنین مسائلی به فکر یافتن یک راهکار سیستماتیک مناسب برای عدم تکرار چنین حوادثی در آینده و به حداقل رساندن تلفات آن ها در صورت بروز می افتد و با پیگیری بسیار، پیشنهادات سازنده خود را در هر زمینه ای که باشد، مطرح کرده و به سرانجام می رساند.
در یکی از جملات قصاری که از مورفی به جا مانده، آمده است:
«همه چیز ذاتاً ممکن است دچار خطا و دردسر شود، مگر آن که برای درستی آن تلاش شده باشد».
این را می توان تنها حرف حسابی و شاید تنها حرف جدی و درستی دانست که جناب ادوارد مورفی در طول عمرش گفته است؛ البته به شرط آن که آن «مگر» میانه جمله را جدی تلقی کنیم.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.